خیال خام مرا باش که بی دلیل در پی ثابت کردن ندای وجدان خویشم
ساکت باش ندای درونم تو باید در این خفقان در نطفه خفه شی
تو می خواهی فریاد کنی رنج مرا اما به چهار میخت می کشند آنان که خود را وارث عشق می نامند
چگونه می توان نشست ودید ونگریست
وای به حال من وای به حال ما وای به حال ما ...
ندای درون من تو اگر چه پاکی اگرچه حق خویش می خواهی اما دست زرد خزان روزگار تاب دیدن صداقت ما را ندارد پس بمان در درون ندا وبدان وبدان که روزی تو را نعره خواهم زد
اگرچه
سهم من در آن روز پیراهنی به رنگ لاله باشد اما من به خویش معتقدم به
آیینم وبه خدایم که منزه است ویکتا وبه اتکای اوست که زنده ام وبه خواست
اوست که متکلم می شوم
خداوندا مرا و نداهای مرا و همه ما را مصون بدار از گم شدن از خویش از گم شدن از تو
خدایا قلب مرا بر گیر و به جای آن قلب خود را به من عطا کن
کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید
23586 بازدید
22 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
26 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian